بروی تمام نیمکت های شهر نوشتم عجیب بوی تو را می دهد شهریور
تا تمام عابران خسته روی آن بنشینند و هوایت را بو بکشند خیالی نیست
بگذار هوایی شوند بگذار دنبالت بگردند نمی دانند که این هوا از تب عشق
مردادی رها شده که پایانش پاییزی سرد و تلخ در انتظارش است
:: برچسبها:
دلنوشته لحظه قرار عاشقی,
|